آیه 4 سوره حاقه
<<3 | آیه 4 سوره حاقه | 5>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند.
[قوم] ثمود و عاد آن روز کوبنده را انکار کردند؛
ثمود و عاد، آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند.
قوم ثمود و عاد روز رستاخيز را دروغ انگاشتند.
قوم «ثمود» و «عاد» عذاب کوبنده الهی را انکار کردند (و نتیجه شومش را دیدند)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ثمود: نام قوم صالح عليه السّلام كه احوالشان در سورههاى متعدد آمده است، آن به تأويل قبيله غير منصرف و به تأويل شخص منصرف مىباشد علت عدم صرف تأنيث و علميت است.
- قارعه: كوبنده. يكى از اسماء قيامت است الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4» فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5»
آن امر راستين. چيست آن امر راستين. و تو چه مىدانى كه چيست آن امر راستين. قوم ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند. پس قوم ثمود به خاطر طغيانگرى نابود شدند.
نکته ها
«الْحَاقَّةُ» از «حق» به معناى امر ثابت و محقّق است. اين كلمه، يكى از نامهاى قيامت است، زيرا قيامت واقعهاى حتمى، حقيقى و ثابت است.
جلد 10 - صفحه 195
«القارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن است. يعنى جهان در آستانه برپائى قيامت با حادثهاى كوبنده روبرو است.
براى هلاكت قوم ثمود سه وسيله در قرآن آمده است:
الف) زلزله. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» «1»*
ب) صيحة. «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً» «2»
ج) صاعقة. «مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «3»
شايد هر سه عذاب همراه يكديگر و ملازم يكديگر بودهاند، يعنى رعد و برق و زلزله و شايد هر عذابى عدّهاى را از پا درآورده است.
ايجاد حسّاسيّت و انگيزه و عطش براى شنيدن مسائل مهم لازم است. تكرار كلمه «الْحَاقَّةُ» مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر كه اشرف مخلوقات است، همه و همه، براى ايجاد حساسيّت است.
پیام ها
1- قيامت، روزى بس بزرگ و هولناك است. «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ»
2- قيامت جز از راه وحى، قابل شناخت نيست. «ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ»
3- تكذيب كنندگان قيامت، گرفتار قهر الهى در دنيا مىشوند. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ ... فَأُهْلِكُوا»
4- قيامت، حادثهاى كوبنده و هولناك است. «بِالْقارِعَةِ»
5- تمام كيفرها در قيامت نيست، كيفر اقوامى در همين دنياست. «فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ»
6- تكذيب، مقدّمه طغيان و طغيان، سبب نابودى است. كَذَّبَتْ ... فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ
7- خصلتها و رفتارها، معيار دريافت خير يا شرّ است. «بِالطَّاغِيَةِ»
«1». اعراف، 78.
«2». قمر، 31.
«3». فصلت، 13.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 196
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4»
بعد از ذكر تفخيم آن، بيان حال مكذبان فرمايد به جهت تذكر منكران:
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ: تكذيب كردند قوم ثمود و قبيله به ساعت كوبنده، يعنى روز قيامت كه شكنند مردمان را به اهوال و آسمان را به شكافتن و انشقاق و زمين و كوهها را كه قطعه قطعه شدن و ستارگان را به طمس.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4»
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5» وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ «6» سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ «7» فَهَلْ تَرى لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ «8» وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ «9»
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً «10»
ترجمه
ساعتى كه حقّ است وقوع آن
چه ساعت حقّى است آن
و چه ميدانى چيست آن ساعت حق
تكذيب كردند قبيله ثمود و عاد كوبنده در هم شكننده را
پس امّا ثمود پس هلاك شدند بصيحه فوق العاده
و اما عاد پس هلاك شدند به باد بسيار سردى متجاوز از حدّ
مسخّر فرمود آنرا بر آنها هفت شب و هشت روز پى در پى پس مىبينى آنگروه را در آن افتادگان گوئى آنها تنههاى درخت خرماى ميان تهى هستند
پس آيا مىبينى براى آنها باقى ماندهاى
و بجا آوردند فرعون و كسانيكه پيش از او بودند و اهل آباديهاى زير و رو شده گناه را
پس نافرمانى كردند فرستاده پروردگارشان را پس گرفت آنها را گرفتن سختترى.
تفسير
روز و ساعت قيامت حقّ است براى آنكه محقّقا واقع خواهد شد و حق است كه در آنروز حقائق امور مكشوف ميگردد و حق است كه خداوند در آنروز بحساب خلق رسيدگى فرموده بجزاى اعمالشان ميرساند پس از هر جهت حق است و حقيق است بنام حاقّه كه خداوند او را بآن خوانده و براى شدّت اهوال آن بايد بفرمايد چه ساعت سخت حقّى است آن و براى عدم معرفت كسى بكنه آن و خصوصيّات احوالش بايد بفرمايد به پيغمبر خود كه چه چيز دانا كرده است تو را
جلد 5 صفحه 259
كه چيست حقيقت و احوال آن و نام ديگر آنروز قارعه است براى آنكه كوبنده و شكننده و پراكنده كننده اجزاء عالم دنيا است و بهم زننده اوضاع و احوال آن و با اينهمه اوصاف قبيله ثمود كه قوم حضرت صالح بودند و قبيله عاد كه قوم هود پيغمبر بودند منكر آن شدند و خدا قوم ثمود را بصيحه آسمانى يا زلزله زمينى يا هر دو بشرحى كه در سوره اعراف گذشت هلاك فرمود و آنواقعه مهلكه امر فوق العادهاى بود كه از حدّ متعارف طغيان و تجاوز نموده بود لذا خداوند آنرا طاغيه خوانده بحذف موصوف كه واقعه است و قبيله عاد را بباد تند سردى كه اختيار ضبط آن از دست ملائكه در رفت و باين مناسبت عاتيه خوانده شده هلاك فرمود بمسلّط نمودن آن باد را بر آنها هفت شب و هشت روز متوالى و پى در پى كه اوّل آنها چهارشنبه بود و بچهارشنبه ديگر ختم شد و خداوند آنرا در سوره قمر روز نحس مستمرّ خوانده و اگر پيغمبر اكرم و اهالى مكّه آنجا بودند ميديدند آن قوم را در آن ايّام كه بزمين خورده و مردهاند و مانند تنههاى درختهاى خرما بر زمين افتادهاند اگر خاويه بمعناى ساقطه باشد و الا ميديدند آنها بر زمين افتاده مانند درختان خرماى پوسيده ميان خالى اگر بمعناى باليه خاليه باشد و در هر حال خدا از مخاطب سؤال نموده كه آيا احدى از آن قبيله در عالم باقى مانده كه تو او را بهبينى يا بشناسى تا معلوم شود كه نمانده و بنابراين باقيه صفت نفس محذوف است و شرح اين قضايا در سوره اعراف و غيره گذشته است و فرعون و اقوام سابقه بر او يا اتباع او چون قبله بكسر قاف و فتح باء نيز قرائت شده و من قبله در اينصورت بمعناى من عنده است و اهل مؤتفكات كه قراء زير و زبر شده قوم لوط است مرتكب خطا و عصيان شدند چون خاطئه محتمل است مصدر باشد مانند عافيه و ممكن است صفت نفس محذوف باشد يعنى آمدند با نفس خطاكار و از اوامر پيغمبرشان كه در هر زمان از جانب خداوند براى ارشاد آن اقوام فرستاده شده بود تخلّف نمودند و بمجازات زيادترى از انواع عذاب يا زيادى بخودى خود در مقابل معصيت زيادشان از جانب خداوند رسيدند و محتمل است مراد آن باشد كه خداوند گرفت و مؤاخذه فرمود آنها را بعذابيكه زيادتر بود از لذّتيكه آنها
جلد 5 صفحه 260
از معصيت برده بودند چنانچه از بعضى روايات استفاده ميشود و اللّه اعلم و قصه فرعون و حضرت موسى و قوم لوط پيغمبر بكرّات و مرّات مفصّلا و مشروحا ذكر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذَّبَت ثَمُودُ وَ عادٌ بِالقارِعَةِ «4»
در اكثر آيات در سور قرآنيه قضاياي عاد و ثمود را بيان فرموده و در اكثر
جلد 17 - صفحه 158
موارد قضاياي عاد را مقدم بر قضاياي ثمود ذكر فرموده چون عاد قوم هود بودند و پيش از ثمود که قوم صالح باشند بودند چنانچه قضاياي قوم نوح را قبل از اينکه دو بيان فرموده چون قبل از اينکه دو بودند، و قضاياي قوم لوط و شعيب و فرعونيان را بعد از اينکه دو ذكر فرموده چون بعد از اينکه دو بودند لكن در اينکه سوره ثمود را قبل از عاد بيان فرموده، و آنچه بنظر ميآيد که هلاك ثمود آني بود به يك صيحه تمام هلاك شدند که ميفرمايد: وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحُوا فِي دِيارِهِم جاثِمِينَ كَأَن لَم يَغنَوا فِيها هود آيه 70 و 71، که هيچ اثري از آنها باقي نگذاشت و اما عاد در ظرف يك هفته هشت روز بباد هلاك شدند، اينکه دو طائفه ثمود و عاد تكذيب كردند.
بِالقارِعَةِ قارعه يكي از اسامي قيامت است و صداي مهيبي است که پرده گوش را پاره ميكند و انسان كر ميشود و فرداي قيامت زفير جهنم گوشها را كر ميكند که ميفرمايد: فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النّارِ لَهُم فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ هود آيه 108، و ميفرمايد: إِذا أُلقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ ملك آيه 7. و ممكن است اطلاق قارعه براي اينکه است که اهل آتش از شدت عذاب فرياد ميزنند بنحوي که گوشهاي آنها كر ميشود، و ممكن است مراد از قارعة كوبيدن باشد که از شدت عذاب و سختي آن در هم كوبيده ميشوند و از هول و عظمت خورد ميشوند و ذلت و خواري بآنها متوجه ميشود چنانچه ميگويي: قوارع الدهر سختيهاي روزگار، قرع الباب كوبيدن در است، و تكذيب ثمود و عاد قارعه را يا انكار معاد است مثل طبيعي و دهري يا انكار شدت عذاب و سختي عقوبت است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- سپس به سراغ بیان سرنوشت اقوامی میرود که روز قیامت (یا نزول عذاب الهی را در دنیا) منکر شدند، میافزاید: «قوم ثمود و عاد عذاب کوبنده الهی را انکار کردند» و نتیجه شومش را دیدند (کذبت ثمود و عاد بالقارعة).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص306
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم